با گریه سوی تو رو کردم یک دنیا دردِ دل آوردم یا الله، یا الله رد نکن از خانهات این بینوای درمانده را جا بِده بر سفرهی خود، میهمان ناخوانده را یا الهی، یا الهی، یا الهی اِغفِرلَنا یا الهی، یا الهی، یا الهی... میدانم با این که دلگیری دستی که آلودهست میگیری یا الله، یا الله تو چه کردی با من آخر، غیر لطف و بخشندگی من چه دارم در حضور تو به غیر از شرمندگی یا الهی، یا الهی، یا الهی اِغفِرلَنا یا الهی، یا الهی، یا الهی... از خوفت میلرزد پاهایم دارم با واسطه میآیم یا الله، یا الله سائلی از سائلانِ پادشاه ویرانهام من دخیلِ گرد و خاکِ روسریِ دردانهام یا رقیه، یا رقیه، یا رقیه بِنتُ الحسین، یا رقیه، یا رقیه، یا رقیه... سامان شد این بختِ سرگشته بابایم از سفر برگشته عمّهجان، عمّهجان آمده از رَه در دلِ شب، کنجِ ویران بابای من دیگر امشب رو به پایان میگذارد غمهایم یابن زهرا، یابن زهرا، یابن زهرا بابا حسین... با اشکم میشویم این صحرا میبوسم رگهای حنجر را بابایی، بابایی از چه بابا گشته رنگِ چهرهی تو خاکستری؟ گشته بابا چون لبِ تو جسمِ من هم نیلوفری یابن زهرا، یابن زهرا، یابن زهرا بابا حسین...