
میسوزه خونهی من، همه کاشونهی من درِ خونه سوخت و تو یه لحظه دود شد توی هُرم آتیش تن من کبود شد فقط ذکر لبهای من یا وَدود شد دشمنم از خداشه، کاری کنه با من که کل زندگیم بپاشه تا که توو خونه ریختن، دعا میکردم کسی زیر دست و پا نباشه من پیرِ مردم، اون شب چقدر واسهی دخترام گریه کردم حالا دیگه کوهی از گریه و آه و دردم به دخترم قول دادم خیلی زود برمیگردم (وای، امام صادق، امامِ صادق، امام صادق)۴ اگه حالم خرابه، کار بزمِ شرابه آخه عمّهی ما توی بزم مِی رفت چهل منزل آواره دنبال نِی رفت (چوب و سر بریده، جلوی بابا میزدن به دخترا کشیده)۲