به عنایتِ مولا یه روزی از این روزا حرَم بنا میشه کنارِ حرَم رسولَ الله گنبد رو علَم میکنیم این خاکو حرَم میکنیم اون دستی که این حرَم رو خراب کرده قلم میکنیم دلاورانِ لشکر حیدر حرَم میسازن برای پسر حیدر دَخیلُکَ یا امامِ صادق... ***** دوباره امامِ ما غریبونه و تنها توی آتیش میگه بمیرم بَرا مادرم زهرا بازم بچّهی فاطمه بیکس مونده تُو همهمه این آقا که بیپناهه پناهگاهِ همه عالَمه میخونه روضه، با آه و فریاد حالا میفهمم چجوری مادرم افتاد دخیلُکَ یا امامِ صادق...