
دل غرق خونه، آهم تو سینهست اینجا بقیعه، اینجا مدینهست سرتاسر این شهر پُرنور تنها یه نقطهست که تاریکه بین تموم کوچههای شهر فقط یه کوچهست که باریکه اشک علی رو، کم پاک کردم اینجا عزیز مصطفی را خاک کردم عشّاقُ العَباس، دل چاک کردم اُمُّالبنینم توی غربت خاک کردم آه ای مدینه ای مدینه ای مدینه... **** شب بود و وقت راز و نیاز بود آقای عالم، گرم نماز بود وقت نماز شب یه عدّه آرامشش رو بههم زدند ریختند توی خونه همه رو سجّادهی آقا قدم زدند زخمای سینهش، سر باز کردند آتیش زدند و در را آخر باز کردند پیش چشمای، اهل مدینه هِی خسته میشه هِی روی خاکا میشینه آه ای مدینه ای مدینه ای مدینه... **** بردند امامو، پای پیاده گریه کنید که روضهش زیاده خسته شد از بس بین کوچه پیِ سوارهها کشیده شد حُرمت نگه داشتن نه والله اینقدر که اَمون نفس بریده شد آقای ما رو، با آه بردند پای برهنه پشت مَرکب راه بردند باید که پای سوز غمش مُرد پشت سر مَرکب آقا خیلی زمین خورد آه ای مدینه ای مدینه ای مدینه...