ای جمال کبریا آیینه‌ات

ای جمال کبریا آیینه‌ات

[ ابوذر بیوکافی ]
ای جمال کبریا آیینه‌ات
عِلم کُلّ انبیاء در سینه‌ات

با نگاهت قطره دریا می‌شود
ذره، مِهر عالم‌آرا می‌شود

عِلم آرَد بر درت رویِ نیاز
وحی کرده بر شما آغوشْ باز

حیدر و زهرا و احمد کیست؟! تو
صادق آل محمد کیست؟! تو

کُرسیِ دَرست مفضّل‌پرور است
هر کلامت هفت دریا گوهر است

گرچه تا عمق زمان‌ها تاخته
عِلم هم قدر تو را نشناخته

نور شد نور از چراغ مکتبت
بوسه‌ی آیات قرآن بر لبت

ما که خود در عالَم ذرّ بوده‌ایم
پیروِ آل پیمبر بوده‌ایم

مِهر آل فاطمه در خون ماست
از نخست خلقت این قانون ماست

شیعه از آغاز خلقت حیدری‌ست
شیعه تا صبح قیامت جعفری‌ست

شیعه همچون مشعل افروخته
پشت دیوار بقیعت سوخته

نظرات