سلام ما به رسول و به پارهی تن او که هست در دو جهان دست ما به دامن او سلام ما به امام رئوف ما در طوس به او انیس دل و دل بوَد به او مأنوس سلام ما به امامی که همدم فقراست سلام ما به عزیزی که یوسف زهراست سلام ما به عزیزی که بود یاور جنگ سلام ما به شهیدی که آب شد چون شمع سلام ما به شهیدی که مرگ خود طلبید چو شخص مارگزیده به خویش میپیچید تمام عمر غم دوستان کبابش کرد شرار زهر به یک نصف روز آبش کرد میان حجرهی در بسته دست و پا میزد جواد و حضرت معصومه را صدا میزد به نازنین بدنش پیروهن سرشک افشاند از ان وجود به جز استخوان و پوست نماند جواد اشک به رخ ناله در نهادش بود رضا سرش به روی دامن جوادش بود پسر ز دیدهی گریان پدر پدر میکرد پدر ز سینهی سوزان پسر پسر میکرد الا تمام محبان ز دیده خون بارید از این وداع، وداعی دگر به یاد آرید همان وداع که تنها عزیز پیغمبر نهاد صورت بر صورت علیاکبر هزار حیف از ان مصحف شریف که سد ورق ورق همه از تیر و نیزه و خنجر کسی نبود که زخمی بر آن بدن نزند دلی نبود که سوزد بر ان لشکر کوچهای باز شد و هر که ز ره امد زد ماجرای تو شبیه در و دیوار شده کسی نبود که زخمی بر ان بدن نزند دلی نماند که سوزد بر او در این لشکر شنیدهام که سر نعش او کشید حسین صدای وا ولدا هفت مرتبه ز جگر ولدی علی از بس صدا زدی ولدی حنجرم گرفت شاید بلی دهی تو به سوز صدای من هرگز مجال نیست سخن با دهان پر