گلهای نیست اگر غصهی بی حد داریم خلوتی هست که در گوشهی مشهد داریم ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم چشم امید به دیدار مجدد داریم گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی این قراریست که با صاحب مرقد داریم ما گنهکارترینها وسط صحن رضا آنچه در خُلد برین خَلق ندارد داریم روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش دیدهای در طلب اشک مُقید داریم ای اباصلت، عبا را نکشد کاش به سر از عبا ما چقدر خاطرهی بد داریم ******* بجای دستهایم کاش میبستند چشمم را نمیدیدم شده نقش زمین تنها طرفدارم ******* شاه بر شانهی خم، پیکر خود را میبرد با عبا داشت علی اکبر خود را میبرد