در به درم، دنبال پناه اومدم سائلم و مهمونیِ شاه اومدم خستهام اگه خُب این همه راه اومدم در میره خستگیم تو بغلت فقط بهجز همین بغل چیزی نمیخوام ازت ایندفعه رو بیا رومو نزن زمین گریه کنم یهکم توی بغلت همین دوای دردم هنوز تو حرمت من دل سیر گریه نکردم دوای دردم جوابمو بده که دست خالی برنگردم هر دفعه شد، دردای دلت بیاَمون خواستی اگه، اشکات بشه آرومِ جون یَابنَ شَبیب، روضه واسه جَدّم بخون بگو چهجوری شمر پنجه زده به موش بگو چطور سنان نیزه زده تو گلوش خولی شبیه گرگ لباسشو درید بگو که ساربان انگشتشو هم برید وای رقیه بریدن سرش رو رو به رو چشمای رقیه
احسنت
عالی عالی عالی
به به
جان حسین ستوده
یا امام رضا جان