
پرچمپ گر سرنگون شد من نگه میدارمش تا خداییِ خدا هست لوای تو به پاست زان که جز دست خدا حافظ این پرچم نیست **** وقت روضه زودتر از هرچه باید گریه کرد سفره که آماده شد فوراً غذا باید کشید نیست توجیهِ قبولی دیدگانِ خشک را از میان چاه گاهی آب را باید کشید الدّوا عند الحسین، الشفا عند الحسین بهر درمان یافتن، دست از دوا باید کشید رفته رفته عمرمان دارد به پایان میرسد تا که عمری هست ناز یار را باید کشید عاشقانِ بیکفنها با کفن بیگانهاند بعد مُردن روی ما یک بوریا باید کشید رو به قبله کردنِ ما بین قبر انصاف نیست صورت ما را به سمت کربلا باید کشید **** ای غائب از نظر، به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکِشم زیر پای خاک باور نکن که دست زِ دامن بدارمت **** شبِ این شام چه سرمای عجیبی دارد تبِ این سوز کجا و بدنِ لاغر من؟ موی من دست نخورده است، خیالت راحت معجرِ سوخته چسبیده به موی سر من چادرم پاره شد از بس که کشیدند