تا ابد پرچم تو پاینده‌ست

تا ابد پرچم تو پاینده‌ست

[ علی اکبر زادفرج ]
تا ابد پرچم تو پاینده‌ست
خون‌بهایت خود خداوند است

با تو در عرش رب معانقه کرد
این مقام تو بی‌همانند است

اوّلین زائرت شب جمعه
به خداوند که خداوند است

اعتقاد، اعتماد می‌خواهد
پس شفا بوی دود اسپند است

دست شستم ز هرچه غیر از تو
دست شستم بگیری از من دست

اعتقاد، اعتماد می‌خواهد
پس شفا بوی دود اسپند است

ماجرای من و تو مانند
تلخی چای و حبّه‌ی قند است

گریه‌ام را بیا نگیر از من
آبرویم به گریه‌ام بند است

گریه بر تو دلیل غفران
معصیت‌های قبل و آینده‌ست

کوفه با تو چه کرده که حتّی
جای اشک وحوش درنده‌ست

نانجیبی به زور در گودال
چکمه از پای زخمی‌ات کنده‌ست

دَخَلَت زِینب و عَلی ابن زیاد
عالم از محضر تو شرمنده‌ست

کوچه کوچه پس از تو گرداندند
زینبی را که آبرومند است


کربلا کارگاه زینب بود
تازه آغاز راه زینب بود

اینکه شد دودمان ظلم سیاه
اثر دود آه زینب بود

مُهر خون زد به دفتر عشقش
چوب محمل گواه زینب بود

گرچه چهل روز سرپناه نداشت
یک جهان در پناه زینب بود

و اذا الشّمس کوّرت شرح
روزگار سیاه زینب بود

پیش یک لشکر مسلّح و مست
گریه تنها سلاح زینب بود

قتلگاه حسین کرب‌وبلا
شام هم قتلگاه زینب بود

آن تن تکّه تکّه تکّه شده
به خدا تکیه گاه زینب بود

بدنی که سپاه رویش رفت
روزگاری سپاه زینب بود

زنده زنده تنی که عریان شد
آبرودار شاه زینب بود

قطره قطره ز دیده در می‌‌سُفت
با برادر چنین سخن می‌گفت


پای هر پنج‌تن بلا دیدم
من تو را روی نیزه‌ها دیدم

سر یک نیزه‌ی بلند حسین
گیسوان تو را رها دیدم

بین جمعیّتی که سنگ زدند
چهره‌ی چند آشنا دیدم

غیرت الله دخترانت را
بین یک عدّه بی‌حیا دیدم

به غذا لب نمی‌زنم دیگر
سر سفره سر تو را دیدم

کوچه‌گردی کوچه‌گردم کرد
بین این کوچه‌ها چه‌ها دیدم

ذره‌ای از بلای کوفه نشد
هر بلایی که کربلا دیدم

آه از آن لحظه که زمین خوردی
روی جسمت برو بیا دیدم

روی تل دست و پای من گم شد
تا تو را زیر دست و پا دیدم

دور گودال غیر سرنیزه
چندتا تکّه‌ی عصا دیدم

از لباس تنت نمانده نخی
تن غارت شده، اَ أنتَ اَخی؟



نایِ نی تر شد از فغان افتاد
گوشه‌ای جام شوكران افتاد

روضه‌ات را جگر نمی‌فهمد
ردِ اشكم بر استخوان افتاد

یاد انگشتر تو افتادم
تا نگاهم به ساربان افتاد

چقدر گرمِ ذكر و تسبیحی !؟
تشنه‌لب، نیزه از دهان افتاد

لبِ یحیایی‌ات، كلیم شهید
سر و كارش به خیزران افتاد

روی نی هم قمر كنارت بود!
پابه‌پای تو هم‌زمان افتاد

گیسوانت ضریح حاجات است
سرتان دستِ این و آن افتاد

عاقبت شهر سایه‌اش را دید
نام زینب سرِ زبان افتاد

******

(من اگر گریه برایت نکنم می‌میرم)

******

(از خیزرون بدم میاد
از رد خون بدم میاد

چند روزه حتی از تنور
از بوی نون بدم میاد

از اضطراب بدم میاد
من از طناب بدم میاد)

******

سایه‌ی خواهر من را زن همسایه ندید
مانده در دایره‌ی دیده‌ی لشگر چه کنم؟

لحظه‌ی جمع تو یک جمع به من خندیدند

******

از بس صدا زدم ولدی حنجرم گرفت
شاید محل دهی تو به سوز صدای من

هرگز مجال نیست سخن با دهان پر
خون لخته مانده است بخوانی برای من

خون محاسنم همه بر گردنت علی

یا سوخته پر می‌شوی و می‌فهمی
یا پاره‌جگر می‌شوی و می‌فهمی

اینکه چه گذشت بر من و بر جگرم
یک روز پدر می‌شوی و می‌فهمی

*****

جوانان بنی‌هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم

اگر کشتند چرا آبت ندادند
تو را زان دُر نایابت ندادند

اگر کشتن چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند

(حسین جانم)

******

(همه‌جا کربلا، همه جا نینوا
تو حسین منی نور عین منی)

(فریاد یا محمّدا زینب رسید به کربلا)

******

پس از تو جان برادر چه رنج‌ها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم، چه کوچه‌ها که ندیدم

به سخت جانی خود آن‌قدر نبود گمانم
که بی‌تو زنده ز دشت بلا به شام رسیدم

زدم به چوبه‌ی محمل سر آن زمان که سرِ نی
به نوک نیزه‌ی خولی سر چو ماه تو دیدم

هنوز بر کف پایم نشان آبله پیداست
به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم

ز تازیانه و طعنِ سنان و طعنه‌ی دشمن
دگر به زندگی خویش قطع گشت امیدم

میان کوچه و بازار شام پای برهنه
سر از خجالت نامحرمان به جِیب کشیدم

شدم چو وارد بزم یزید بازوی بسته
هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم

ولی به این‌همه غم شادم از آنم ای شه خوبان
که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم

پربازدید ترین شعر روضه علی اکبر زادفرج محرم و صفر امام حسین (ع)

پربازدید ترین شعر روضه محرم و صفر امام حسین (ع)

محبوب ترین محرم و صفر امام حسین (ع)

محبوب ترین علی اکبر زادفرج

نظرات