
نزدیکتری از رگ گردن به گدایت ماییم و طواف حرم کربوبلایت گشتیم تمامیِ جهان را و ندیدیم شیرینتر و دلچسبتر از شور عزایت هر جای جهان مینگرم نام تو آنجاست از هر نظر انگار شبیهی به خدایت در روز قیامت که جهان گِرد تو جمع است بگذار که ما نیز بیفتیم به پایت بگذار که ما نیز گرفتارِ تو باشیم یک جرعه بنوشان به من از جام بلایت ای آنکه جهان تکیه به دستان تو دادهست حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت؟ با خود و سپر رفت به میدان علیاکبر از معرکه برگشت ولی بِین عبایت دیدند ملائک همگی در تَهِ گودال آغوش گشوده است خداوند برایت پَر سوخته چون فطرس و دلسوخته چون حُرّ من آمدهام باز به امّید عطایت بر نیزه شدی قاریِ قرآن، چه شکوهی ای آنکه دل از فاطمه میبُرد صدایت **** من زندهام، به کجا حمله میکنید؟ نامردها به خیمه چرا حمله میکنید؟ کار مرا تمام نکرده کجا سنان؟ اینجا کنار لشکری از گرگها بمان اینجا به بعد شیون زنها شروع شد اینجا به بعد لطمه زدنها شروع شد اینجا به بعد زخم دلم رنگ خون شود گیسو به دست شمر زِ مقتل برون شود **** بهترین بندهی خدا زینب هَل أتی زینب، اِنَّما زینب ریشهی صبر انبیاء زینب زینبا، زینبا و یا زینب بانی روضههای غم، زینب تا ابد مبتلای غم، زینب گفت ای مصطفای عاشورا ای فدای تو زینب کبری تو علی هستی و منم زهرا پس فدای تمام پهلوها سرِ خواهر فدای این سر تو همهی ما فدای اصغر تو گفت: ای شاه ما اجازه بده حضرت کربلا اجازه بده جان این بچّهها اجازه بده جان زهرا بیا اجازه بده قبل از آنکه سر تو را ببُرند این سرِ خواهر تو را ببُرند من هوای تو را به سر دارم در هوای تو بال و پَر دارم از غریبیِ تو خبر دارم دو پسر نه، دوتا سپر دارم زحمتم را بیا به باد مده اشتیاق مرا به باد مده در دل خیمه خستهاند این دو سر راهت نشستهاند این دو دل به لطف تو بستهاند این دو با بزرگان نشستهاند این دو این دو با یارِ تو بزرگ شدهاند با علمدار تو بزرگ شدهاند در کرم سائلی به دست آور زین دوتا حاصلی به دست آور سپرِ قابلی به دست آور تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمیباشد نظرت هم اگر نمیباشد ای فدایت تمامیِ سرها از چه در اشتیاقِ خواهرها تو نظر میکنی به دیگرها آخرش یا اجازه میگیرم یا همین کنج خیمه میمیرم ای برادر اشارهای فرما ذوقشان را نظارهای فرما رَد نکن، راه چارهای فرما لااقل استخارهای فرما شاید این دو به جای من بروند شاید این بچّههای من بروند زار و گریان مکن مرا جانا رَدِّ احسان مکن مرا جانا مو پریشان مکن مرا جانا باز طوفان مکن مرا جانا ورنه نیزه به دست میگیرم جانِ هر آنچه هست میگیرم تو اگر مبتلا شوی چه کنم؟ پیش چشمم فدا شوی چه کنم؟ پیش من سر جدا شوی چه کنم؟ کشتهی زیر پا شوی چه کنم؟ وای اگر حنجرت بریده شود وای اگر پیکرت دریده شود **** خیز از جا آبرویم را بخر عمّه از بِین نامحرم ببَر **** غیر از این روضه کلامی قاتل سادات نیست جای زینب بر درِ دروازهی ساعات نیست دیر آزین بسته شد این شهر، خیلی دیر شد بر درِ دروازهی ساعات زینب پیر شد