من جدا از تو گرفتارم با تو خوبم حق بِده سر به درِ خانهی تو میکوبم مثل آهوی فراری به تو رو آوردم بغلم کن بغلم کن شود آرام دلِ آشوبم مثل چشم تو ضریحت چه بههم ریخت مرا جذبهی دیدنِ تو کرده چنین مجذوبم رو نماید همهی زندگیام را بدهم پردهی محفل خود را باز کن ای محبوبم گر بگویند که یک حاجت از این خانه بخواه طلبِ وصل تو را میکنم ای مطلوبم بارِ افتادهی ما را برسان کربوبلا زائر حضرت ارباب نما محسوبم مادرم با نمک روضهی تو شیرم داد من به این نوکری از کودکیام منصوبم خِیزران گفتم و دیدم دهنم درد گرفت سالیانیست عزادارِ لبی مظلومم لبهی چوب کجا، صورت محبوب کجا مشت مانند رقیه به لبم میکوبم **** سجّادهها زِ جلوهی روحانیِ تواَند زندانیِ خدا همه زندانی تواَند با دستهای بسته مناجات دیدنیست یک گوشهای نشسته مناجات دیدنیست در زیر تازیانه خدا را صدا بزن آه ای غریب قید ملاقات را بزن جایت کم است بال و پَرت را تکان مده دیوار محکم است سرت را تکان مده تا ساقت خمید خمیده شدی تواَم زنجیر را کشید کشیده شدی تواَم خورشیدی و به جانب گودال میروی ساقت تکان که میخورد از حال میروی بالت به میلههای قفس گیر میکند با این گلوی بسته نفس گیر میکند این چهارتا غلام غریبت کشیدند انگار تختهها به صلیبت کشیدند یک گوشه دختران خودت را صدا زدی با دست و پای بسته شده دست و پا زدی