گریه‌کن‌های تو رزق سال خود را می‌برند

گریه‌کن‌های تو رزق سال خود را می‌برند

[ حاج منصور ارضی ]
گریه‌کن‌های تو رزق سال خود را می‌برند
قطره‌ای می‌آورند و قدر دریا می‌برند

هفت‌پشت روضه‌خوان‌های تو آمرزیده شد
فیض این‌ها می‌دهند و فیض آن‌ها می‌برند

بانیان محفلت هشیار هر دو عالمند
فصل گرما کاشتند و فصل سرما می‌برند

اول و آخر پناه نوکرانت فاطمه است
نامه‌ی اعمال ما را نزد زهرا می‌برند

هر که عزّت دارد اینجا علّتش افتادگی است
فرش صحنت را روی دست بالا می‌برند

ناامید از دیدن کرب و بلایت نیستیم
گرچه که ما را نباید برد اما می‌برند

در مسیر روضه‌ها راه شهادت بسته نیست
تشنه‌ی دیدار باشیم از همینجا می‌برند

یا بیا هنگام تدفینم به بالای سرم
یا بگو جسم غلامت را به آرامی برند


ناامیدانی که از عالم گریزان می‌شوند
بیشتر حاجات خود را سوی سقا می‌برند

دست او را روز محشر بی‌گمان می‌آورند
رتبه‌اش را تا مقام عرش اعلی می‌برند

ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من
دیدی آخر چشم خوردی خوش قد و بالا من؟

پیش‌مرگ من شدی و پیش‌مرگ خواهرم
تیر خوردی جای زینب جای من

قید مَشکت را بزن با من سوی خیمه بیا
بعد از این هر کس حرف از تشنگی زد پای من

مسجد کوفه است اینجا یا کنار علقمه
فرق عباس است یا فرق سر بابای من؟

آنقدر بازو زمین می‌کوبی آبم می‌کنی
داغ تو پشت مرا خم می‌کند

نظرات