بعید بود به دل اعتنا نمیکردم غمی برای خودم دست و پا نمیکردم کسی شکستنِ قلبِ مرا نمیفهمید اگرچه آینه بودم، صدا نمیکردم به انتظار نشستن، عجب مکافاتیست گمانِ این همه تأخیر را نمیکردم منِ خراب کجا و خرابِ یار شدن! زمان عقب برود، ادّعا نمیکردم گناهکاریِ من مایهی عذاب تو شد وفا که هیچ، نمیشد جفا نمیکردم؟ هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی ولی چه فایده، من که حیا نمیکردم! همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو مرا همیشه تنبلیام را بهانه میکردم اگر وصال تو یک بار سهم من بشود تو را دقیقهای از خود جدا نمیکردم برای کُشتنِ من یک اشارهات بس بود قسم به جدّ تو، چون و چرا نمیکردم هنوز هم که هنوز است، دوستت دارم وگرنه این همه "آقا بیا" نمیکردم خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف غبارِ صحنِ علی را رها نمیکردم تمامِ لذّتِ من بوسه بر ضریح علیست فقط به دیدن آن اکتفا نمیکردم دلم گرفته، علاجش کجاست؟ نزد حسین چگونه آرزوی کربلا نمیکردم؟ مگر تنش چقدَر زیر نیزهها پاشید خیالِ آمدنِ بوریا نمیکردم