میروی اما، غممان را چکارش میکنی درد بسیار است، درمان را چکارش میکنی لااقل به سن و سال بچههایم رحم کن پیرهن مشکی طفلان را، چکارش میکنی آنقدر زینب گره خورده به مویش که نگو شانهی موی پریشان را، چکارش میکنی پهلویت یک زجر دارد، صورتت زجری دگر زخم اینو تاول آن را، چکارش میکنی اولین بار است دارم به کسی رو میزنم التماس چشم گریان را، چه کارش میکنی قاتلت حال تو را هر روز میپرسد ز من طعنهی این نامسلمان را، چکارش میکنی نیمه شبها که میآید تشنگی بالا سرش خشکی لبهای عطشان را، چه کارش میکنی این دم آخر بیا روضه بخوان، گریه کنیم داغ یوسف دربیابان را، چکارش میکنی وقتی از مرکب به صورت میخورد روی زمین کینههای نیزهداران را، چکارش میکنی نیزهای سر میرسد، بین دهانش میرود زینب پاره گریبان را، چکارش میکنی حنجری خشکیده شد، راحت بریده میشود ذبح نه، این نحر آسان را چکارش میکنی یا به نیزه یا که در خورجین، سرش را میبرند پیکری که مانده عریان را، چکارش میکنی