زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان

زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان

[ حاج حسین سازور ]
زهر افتاده به جانِ جگرم مهدی جان
لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان

به لبِ خشک پدر آب گوارا برسان
که من از سوز عطش شعله‌ورم مهدی جان

قدح آب همین‌که به لبم شد نزدیک
غم لب‌های حسین زد شررم مهدی جان

قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد
کشته از صحنه‌ی دیوار و درم مهدی جان

لحظه‌ای نیست عزیزم که تداعی نشود
واقعه‌ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان

نظرات

سپاس