یابن الحسن آجرک الله

یابن الحسن آجرک الله

[ حسین ستوده ]
یابن‌الحسن آجرک الله
من واسه‌ی اشکات بمیرم
این روزا با پیرهن سیاهم
روضه برا بابات می‌گیرم

رسمه تو دنیا
پسر سرِ بابا رو به دامن می‌گیره 
پسر که باشه
بابا دم جون دادنش راحت می‌میره 
با اشک چشمام
بارون می‌ریزه رو لبایی که کویره

تو حجره دلگرم بودو
سرِ بابات روی بالش نرم بودو
درسته بی‌تاب بودو
آب اگه می‌خواست چند تا کاسه‌ی آب بودو

من شصت و نُه روزه که دارم
میگم حسینو خون می‌بارم 
با روضه‌ی این پیر مظلوم
گودالو هی یادم میارم

عریان نبودو
بالا سرش نه خولی و سنان نبودو
بی سر نبودو
تو سامرا که صحبت چادر نبودو
غارت نکردن
تو سامرا هیچ‌کسو بی حُرمت نکردن
****
از خیمه پابرهنه دویدم دویدم دویدم

نظرات