این پسر هم مثل بابایش نشد کاری کند زیر دست و پا عموی خویش را یاری کند این پسر هم مثل بابایش قدش کوتاه از شتابِ ضربههای بیهوا آگاه دشمن آمد بین آغوش عمو مویش گرفت چندباری تیزیِ نیزه به پهلویش گرفت حرمله با تیغ از نزدیک حنجر را بُرید چشم در چشم عمویش بیحیا سر را بُرید پیکرش در زیر سُمها رفت همراه عمو بارها و بارها شد پیکر او زیر و رو