عمو جونم، عموی من، یتیمم من بیا پیشم دَمِ مردن، یتیمم من نیایی کوفیا میگن یتیمم من عمو بیا، اگه نیای دیگه برام بدن نمیمونه اگه نیای، به زیر دست و پا برام دهن نمیمونه عمو بیا، ببین که بیسپر شدم یتیمِ خون جگر شدم شاید منو نشناسی چون یهکم کشیدهتر شدم به زیر نیزهی اَعدا تنم میسوخت به پهلوم زد لگد با پا، تنم میسوخت شبیه مادرم زهرا تنم میسوخت عمو بیا، چرا تبسمی به این زخمام نمیکنی تو دیر بیای، به زیر دست و پا دیگه پیدام نمیکنی قیامته، میبینه زخم رو این تنه بازم با نیزه میزنه اندازه موی سرم نیزه رو سینهی مَنه