خواستم وقت تقلای تو باشم که نشد

خواستم وقت تقلای تو باشم که نشد

[ حاج حسن خلج ]
خواستم وقت تقلای تو باشم که نشد
با کمی آب پذیرای تو باشم که نشد

هم جوان داده‌ام و هم که خجالت‌زده‌ام
کاش می‌شد که فقط جای تو باشم که نشد

باد انداخت نقابت حسنم را دیدم
خواستم گرم تماشای تو باشم که نشد

سیزده سال برایت پدری کردم حیف
وقت آن بود که بابای تو باشم، که نشد

****

دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
دل شکسته‌ام رو اسیر و مبتلا کرد

****

سیزده‌بار تو را نعل به‌هم زد گفتم
مانع خُردی اعضای تو باشم که نشد

****

عمو برات بمیره و نبینه که 
نُقل دومادیت سنگ دشمنه

در مقاتل چون حال که دیده شده
نعل و پیکر به‌هم تنیده شد

هم که قد حسین خمیده شده
هم که قاسم قدش کشیده شده

عمو برات بمیره و نبینه که
کاکل تو، تو چنگ دشمنه

****

من نگویم گفتگو کن با عمو
یک عمو زان غنچه‌ی لب‌ها بگو

دید گلچینی به بالین گلش
در کَفَش بگرفته خونین کاکلش

****

صَل‌الله علیک یا ثارالله
حضرت فاطمه می‌کشد از دل آه

آه یوماه یوماه، قَتَلوک عطشانا
آه یوماه یوماه، ذَبَحوک عریانا

یا اباعبدالله...

نظرات

خادم الحسینخادم الحسین

عالی بی نظیر