خواستم وقت تقلای تو باشم که نشد
7782
16
- ذاکر: حاج حسن خلج
- سبک: شعر روضه
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب ششم محرم
- سال: 1403
خواستم وقت تقلای تو باشم که نشد
با کمی آب پذیرای تو باشم که نشد
هم جوان دادهامو هم که خجالتزدهام
کاش میشد که فقط جای تو باشم
باد انداخت نقابت حسنم را دیدم
خواستم گرم تماشای تو باشم که نشد
سیزدهسال برایت پدری کردم حیف
وقت آن بود که بابای تو باشم، که نشد
****
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
دل شکستهام رو اسیر و مبتلا کرد
****
سیزدهبار تو را نعل به هم زد
گفتم مانع خوردی اعضای تو باشم که نشد
****
عمو برات بمیره و نبینه که
نُقل دومادیت سنگ دشمنه
در مقاتل چون حال که دیده شده
نعل و پیکر بر هم خمیده شد
هم که قد حسین خمیده شده
هم که قاسم قدش کشیده شده
عمو برات بمیره و نبینه که
کاکل تو، تو چنگ دشمنه
****
من نگویم گفتوگو کن با عمو
یک عمو زان غنچهی لبها بگو
دید گلچینی به بالین گلش
در کَفَش بگرفته خونین کاکلش
****
صَلالله علیک یا ثارالله
حضرت فاطمه میکشد از دل آه
آه یوماه یوماه، قَتَلوک عطشانا
آه یوماه یوماه، ذَبَحوک عریانا
یا اباعبدالله...
با کمی آب پذیرای تو باشم که نشد
هم جوان دادهامو هم که خجالتزدهام
کاش میشد که فقط جای تو باشم
باد انداخت نقابت حسنم را دیدم
خواستم گرم تماشای تو باشم که نشد
سیزدهسال برایت پدری کردم حیف
وقت آن بود که بابای تو باشم، که نشد
****
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
دل شکستهام رو اسیر و مبتلا کرد
****
سیزدهبار تو را نعل به هم زد
گفتم مانع خوردی اعضای تو باشم که نشد
****
عمو برات بمیره و نبینه که
نُقل دومادیت سنگ دشمنه
در مقاتل چون حال که دیده شده
نعل و پیکر بر هم خمیده شد
هم که قد حسین خمیده شده
هم که قاسم قدش کشیده شده
عمو برات بمیره و نبینه که
کاکل تو، تو چنگ دشمنه
****
من نگویم گفتوگو کن با عمو
یک عمو زان غنچهی لبها بگو
دید گلچینی به بالین گلش
در کَفَش بگرفته خونین کاکلش
****
صَلالله علیک یا ثارالله
حضرت فاطمه میکشد از دل آه
آه یوماه یوماه، قَتَلوک عطشانا
آه یوماه یوماه، ذَبَحوک عریانا
یا اباعبدالله...
نظرات
نظری وجود ندارد !