سوی لشکر می‌رفت شیر دیگر می‌رفت

سوی لشکر می‌رفت شیر دیگر می‌رفت

[ امیر برومند ]
سوی لشکر می‌رفت، شیر دیگر می‌رفت
تا یه ضربه می‌زد، دو سه تا سر می‌رفت
قاسم قاسم 

با رجزهای او دشمنش در می‌رفت
مِیمَنه تا مِیسَر مثل حیدر می‌رفت
قاسم قاسم 

بکِش تیغو، بزن سر از تن دشمن زندیقو
شده محشر، فراری‌ان همه سرانِ یک لشکر
زدی تکبیر، جلو چشم همه شده ازرق تحقیر

معشوقٌ الَی الابد قاسم 
از نسل اسد قاسم 
دل دَم از تو زد قاسم
یا عزیزالله

شاهنشاه دلربا قاسم
نور مجتبی قاسم
می‌کُشی مرا قاسم
یا عزیزالله

یا قاسم مدد یا قاسم...

*****

(زد شمشیر به کمر یادِ جَمَل افتادند
همه‌ی لشکر کفر یادِ اجل افتادند

به گمانم که علی به سوی خیبر رفته 
غضب و طرز نگاه تو به حیدر رفته 

قاسم ابن الحسنی و زورِ بازو داری 
همه گفتند که مجتبای دیگر رفته

ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد 
سر بدزدید، حسن نه، ملک‌الموت آمد)

نظرات