دو تا لشکر توی صورتش داره دوتا ابرو جلو قاسم یک سپاهی از ازرق، زدن زانو دوباره زنده شده جمل انگار، همه گفتن فنون رزمش با مجتبی اصلا، نمیزد مو جانم به این خَم ابرو طرهی گیسو ،زلفه تو در تو عقلا رو کرده عاجز جانم جانم که از نسل حیدر زده به لشکر، کرده چه محشر (میگه هل من مبارز)۳ لشکر میزد دشمن و از سر تا به کمر میزد یک تن توی قلب خطر میزد انگار حسن تو معرکه سر میزد شهزاده جونم فدات... جلوی چشمه تمومی لشکر،شده عازم جوونیهای حسن دلیری از، بنی هاشم جونمردی توی خون این نسل، مثل حیدر رجز میخوندو معرفی میکرد، انا القاسم جانم به این همه هیبت شوکت و صولت ،همت و غیرت عقلا رو کرده عاجز جانم چه کرده تو صحرا نوهی زهرا مَثل مولا (میگه هل من مبارز)۳ دنیا ماته اون جنم توی عمقه چشماته ارثیهی مرتضی تو دستاته (پس سر ازرق به زیر پاته)۲ شهزاده جونم فدات...