بیا نجمه از حرم بیرون، سرو بستانت می‌رود میدان

بیا نجمه از حرم بیرون، سرو بستانت می‌رود میدان

[ علی نجفی ]
بیا نجمه از حرم بیرون، سرو بستانت می‌رود میدان
کفن بِنما بر تنِ قاسم، مونس جانت می‌رود میدان

بیا مادر دردِ دل گویم، این دمِ آخر با تو از احسان
مکن دیگر بَعدم ای مادر، گریه و زاری، ناله و افغان

بُوَد یارم اندر این صحرا، ای ستم‌دیده خالقِ سبحان
ز جور چرخ نوگلِ مادر، از گلستانت می‌رود میدان

اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلتان، صبر بکن مادر
اگر دیدی رأس من بر نِی، چون مهِ تابان، صبر بکن مادر

واویلتا، واویلتا ... 

اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلتان، صبر بکن مادر
حلالم کن ناز و پرورده، روی دامانت می‌رود میدان

اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلتان، صبر بکن مادر
اگر دیدی رأس من بر نِی، چون مهِ تابان، صبر بکن مادر

واویلتا آه واویلا ... 

بیا نجمه از حرم بیرون ، سرو بستانت می‌رود میدان
کفن بِنما بر تنِ قاسم، مونس جانت می‌رود میدان

رهایم کن تا که بنشینم، بر بُراق مرگ با هزار افغان 
که جولانم گشته ای مادر، دیده گریان و غرقه‌ی جانان 

ز خون من با بدین صحرا، لاله‌گون گردد از دَمِ پیکان 
شود جسمم توتیا از کین، جانِ جانانت می‌رود میدان 

واویلتا آه واویلا ...

نظرات