آمدم جان عمو درک منای تو کنم

آمدم جان عمو درک منای تو کنم

[ کربلایی نریمان پناهی ]
آمدم جان عمو درک منای تو کنم
خویش را لایق دیدار خدای تو کنم

پدرم کرده وصیت که به قربانگاه عشق
جان ناقابل خود را به فدای تو کنم

مادرم کرده به عشق تو کفن‌پوش مرا
که ز خون, سرخ رخ کرببلای تو کنم

من که بهتر نِیَم از اکبر گلگون‌کفَنت
اذن جنگم بده تا جلب رضای تو کنم

سیزده‌سال نشستم به اُمیدی که سرم
برسر نیزه علمدار لوای تو کنم

من یتیمم ز محبّت دل قاسم مشکن
چه شود گر که مَن سعی صفای تو کنم

گر تنم زیر سم اسب لگدکوب شود
به از آن است به‌ پا بزم عزای تو کنم

رو سپیدم به بر فاطمه کن جان عمو
تا که در نزد پدر حمد و ثنای تو کنم

نظرات