فاتـحِ جنـگ جـَمل دلبرِ من را عشق است یکسره کرب وبلا گفت حسن را عشق است پسر شـاه کـرم از حـرم آمد بیرون حرمی بین دعـا گفت حسن را عشق است نوهیِ حیدرِ کرّار به میدان میرفت مقتدای شهدا گفت حسن را عشق است حسن را عشق است، حسن را عشق است ... مانده مبهوت خودِ أَزرَقِ شامی وَالله ضربهای زد که خـدا گفت حسن را عشق است یک تنه پرچم ارباب مـرا بالا بُـرد وَ علمدارِ وِلا گفت حسن را عشق است وَجنات و جَلوات و حَسناتش حسنی روضهیِ امشب ما گفت حسن را عشق است کربلا ندبه سرا بود و مـدینه مـضـطر آخرین تیر خدا گفت حسن را عشق است حسن را عشق است، حسن را عشق است ...