اَباعبدلله، اَباعبدلله... خنجر کشید، نَفَست بُرید خواهرت از تَلّ تا، قتلگاه دوید همه اومدند، تورو میزدند تو شلوغی از راه، خواهر رسید یکی دورِ گودال و داره بیهوا میزنه یکی بِینِ گودال و داره دست و پا میزنه دیدم شِمر به حالت میخندید، حسینجان از این داغ نَمُردم ببخشید، حسینجان حسین، حسین...