عِطر تو زینت فضای روضه‌ها، مهدی بیا

عِطر تو زینت فضای روضه‌ها، مهدی بیا

[ علی نجفی ]
عِطر تو زینت فضای روضه‌ها، مهدی بیا 
هجر تو از پا می‌اندازد مرا، مهدی بیا 

مهربان‌تر از پدر مادر به فرزندان تویی
العجل ای بهترین بابای ما، مهدی بیا

ندبه باید کرد از درد فراق روی تو
اَبکیَنَّکَ صَباحاً و مَساء، مهدی بیا

به تقاص خون جدَّت یا لثاراتُ الحسین
زودتر با ذوالفقار مرتضی، مهدی بیا

ای فدای قدّ و بالای پیمبرگونه‌ات
وارث حِلم تمام انبیاء، مهدی بیا 

مادرت زهرای مرضیّه صدایت می‌زند
روز و شب مهدی بیا، مهدی بیا

شیرخواری با گلوی خشک و با چشمان تَر
از دل گهواره می‌خواند تو را، مهدی بیا

یا صاحب الزمان ... 
                      * * * *
همه‌ی دشت جز سراب نبود 
با وجود فرات آب نبود 

به هوای حسین ساکت بود
خبری اصلاً از رباب نبود

همه گفتند بچّه خوابیده
تو نگو مُرده بود، خواب نبود

صورتِ کوچکش ورم‌ کرده
کاش شب بود و آفتاب نبود

حکم شد سوی لشگرش ببرند
حکم رب بود، بی‌حساب نبود
                      * * * *
خیمه‌ها عجیب‌تر می‌کرد
گریه‌های عجیب آن نوزاد

پیش گهواره‌اش زمین می‌خورد
مادر بی‌شکیب آن نوزاد

همه مشغول کودکش بودند
خبر از سمت علقمه آمد

که عمو روی خاک افتاده
و پدر دست بر کمر می‌‌زد

ناامیدانه مادر اصغر
رو به زینب زد، چکار باید کرد؟

دارد از دست می‌رود طفلم
سوخت از تن، چکار باید کرد؟

این چنین صحنه را تصوّر کن
این همه درد را کجا دیدی؟

تا به حالا تمام عمر آیا
سرفه‌‌ی خشک طفل را دیدی؟
                      * * * *
(میون همه دل‌ها 
امون از دل زینب) 

با سر انگشتان خود حلقه بساز
تازه این می‌شود اندازه‌ی دور کمرت
                      * * * *
ببین این گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان، سرِ جنگ ندارد

گلم سرخ و سفید است
از او قطع امید است

واویلا، واویلا ...

نظرات