خسته نمی‌شم از سؤالم کجایی آقا؟

خسته نمی‌شم از سؤالم کجایی آقا؟

[ حسین محمدی فام ]
خسته نمی‌شم از سؤالم کجایی آقا؟
شکسته بالم، عشق و امیدم
خواب و خیالم کجایی آقا؟
کجایی آقا؟ من بَده حالم

فقط تویی دوای هر دردی
نمی‌شه برگردی؟
ندیده ما رو عاشقت کردی
نمی‌شه برگردی؟

جُرم ما چی‌ بوده که غمگینیم؟
تو رو نمی‌بینیم
به عشق تو تُو روضه می‌شینم
تو رو نمی‌بینیم

گم‌شده‌ی دنیا
ای یوسف زهرا...

چقدر بپرسه چشم پُر آبم، کجایی آقا؟
کجایی آقا؟ غرقِ عذابم
تو رو ندیدم حتی تُو خوابم، کجایی آقا؟
کجایی آقا؟ در اضطرابم

کاش شامل گره‌گشاییت شم 
آقا فداییت شم
پا به رکابِ کربلاییت شم 
آقا فداییت شم

تُو روضه‌ها بودم کنارت کاش
به یاد من هم باش
رفتی اگه کربلا پایین‌ پاش
به یاد من هم باش

منو نبَر از یاد
دلم حرم می‌خواد

آقا بیا، آقا بیا...
****
فکر کن تشنگی به دنیا نیست
خیمه‌ی ما کنار دریا نیست

فکر کن در مدینه‌ایم اصلاً
خبر از آفتابِ صحرا نیست

فکر کن شیر می‌خوری راحت
مادرت شرمسارِ بابا نیست

فکر کن مَشک‌ها پُر از آب است
غصّه‌ای در وجود سقّا نیست

فکر کن حرمله نیامده است
تیرها با کمانش این‌جا نیست

فکر کن تختِ تخت خوابیدی
همه‌‌اش واقعی‌ست، رویا نیست

آه، دیگر بس است فکر و خیال
پسرم جا برای حاشا نیست

به‌خدا مادرِ تو صد دفعه
رفت دنبال آب امّا نیست

بین آغوش من بمان امن است
جای دیگر به غیر بلوا نیست

تو حواست فقط به بابات است
چاره‌ات خواب نیست، لالا نیست

پسرم، حرمله کمان دارد
تیرهایش یکی و دوتا نیست

تیرِ مردانه می‌زنند به تو
ذرّه‌ای رحم بین این‌ها نیست

تیر آمد درست سمت سرت
سر روی پیکر تو حالا نیست

بین میدان و خیمه مانده حسین
راهِ دیگر برای آقا نیست
****
در تب و تابی
چه‌جور لالایی بخونم یه کم بخوابی؟
تُو مَشک سقّا هم نمونده دیگه آبی
در تب و تابی

هنوز لبات یه مادرم به من نگفته
چرا باید رُو این لبا تَرَک بیفته؟

ببخش که شیر ندادمت چند روزه مادر
زبون نچرخون که لبات می‌سوزه مادر

لالا لالایی
کوچک‌ترین فداییِ این خیمه‌هایی
می‌خوای بری میدون روی دوش بابایی
لالا لالایی

رُو دوش بابا که می‌ری چشماتو وا کن
برای بارِ آخری منو نگاه کن

با گریه‌هات رجز بخون میونِ لشکر
صدای هلهله اومد، نترسی مادر

(لای‌لای علی، لای‌لای علی، لای‌لای علی‌جان)... 

حیرونه بابات
مگه چه‌جوری زدنت؟ دلخونه بابات
چرا هنوزم وسطِ مِیدونه بابات؟ 
حیرونه بابات

اینا که کینه‌شونو از غدیر گرفتن
بچه‌مو تُو شش‌ماهگی از شیر گرفتن

خیر نبینه حرمله به بابات می‌خنده
با چی زده؟ بچه‌م سرش به مویی بنده

(لای‌لای علی، لای‌لای علی، لای‌لای علی‌جان)... 
****
احساسِ مادری به همین شیر دادن است 
حالا ولی رباب ندارد چه فایده!

نظرات