حاج جواد حیدری

آمد و داشت به لب آیه فاخلع نعلیک

585
7
آمد و داشت به لب آیه‌ی فَاخْلَعْ نَعْلَيْك
گفت سیناست همین سینه‌ی غرق مَحَنش

بی‌وضو آن‌ که نبرده‌ است دَمی نام عمو
بود با شمر در آن مَهلکه روی سخنش

به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه
جان‌ِ دل‌های عزیز است بِهَم بَرمَزَنش

ساربانا سر من سَهم تو
اما عوضش دست بردار از انگشت و عقیق یمنش

بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو
که میان دل خود داشت غم یاسمنش

یا رب این نوگلِ خندان که سپردی به مَنَش
می‌سپارم به تو از دست حسود چمنش

وای از بال و پرش رفت به غارت با تیغ
وای از حنجره‌اش حرمله شد راه‌زنش

وطن، آغوشِ حسین است خوشا عبدالله
لااقل جان نسپرده‌ست به دور از وطنش

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش