عمه نگاه کن جنجاله گودال

عمه نگاه کن جنجاله گودال

[ کربلایی نریمان پناهی ]
عمّه نگاه کن جنجاله گودال
رفته عموجون، لب تشنه از حال
شد قتله‌گاهش،خیلی نفس گیر
عمه رها وکن،دستامو شستی

دارن نانجیبا ، می بّرن سرش رو
با نیزه دریدن ، عمّه پیکرش رو
واویلا عموجان...

دل بی‌قرارم، واسه شهادت
توخیمه دارم، میشم اذیّت
باید شبیهِ قاسم شهید شم
تو خون بغلتم تا رو سفید شم

باید که برای این غربت بمیرم
تو آغوش گرمت من آروم بگیرم
واویلا عموجان...

جاری خونت، از زخم حنجر
از قعر گودال، پاشو برادر
از جات بلند شو طاقت ندارم
پاشو نسوزون، دار و ندارم

دست و پا نزن که ، زینب نا نداره
از بس ریختن اینجا ، گودال جا نداره
واویلا حسینم...

کلّ تن تو ، مجروح تیغه
انگاری خیلی ، زخمات عمیقه
لعنت به اون‌که آتیش به من زد
دیدم با نیزه‌اش توی دهن زد

غارت شد عبا و هم پیراهن تو
بی‌رحمانه آخر مُثله شد تن تو
واویلا حسینم...

خون شد دل من باهر نگاهت
از تل دویدم تا قتله‌گاهت
دیدم تنت رو بد زیرورو کرد 
هرکس که اومد نیزه فرو کرد
 
نیزه روی نیزه، خنجر روی خنجر
من ناله می‌کردم با اشکای مادر
واویلا حسینم...

خنجر به قلب خیرالنساء زد
رو سینه‌ی تو با چکمه اومد
پیش نگاهم غوغا به پا کرد
تو زنده بودی سر رو جدا کرد

افتاده یه خنجر، رو حلقوم پاره‌ات
دشمن فکر غارت، من فکر اسارت
واویلا حسینم...

نظرات

سید مرتضی میرحسینیسید مرتضی میرحسینی

سوزش قابل توصیف نیست