عمو‌جان الهی بمیرم برات یار و یاور نداری

عمو‌جان الهی بمیرم برات یار و یاور نداری

[ کربلایی نریمان پناهی ]
عموجان، الهی بمیرم برات یار و یاور نداری
تنت زخمیه جایِ سالم رو پیکر نداری، واویلا

عموجان، نگاه می‌کنم نیزه‌ها می‌ره پایین و بالا
میونِ شلوغیِ گودالی و زیرِ پاها، واویلا

همه می‌زنن با دلی سیر، واویلا
شده قتلگاهت نفس‌گیر، واویلا

رهاکن دو دستم رو عمّه، می‌ترسم
سرش رو بِبُرن بشه دیر، واویلا

عموجان، عموجان، عموجان...

می‌بینم، یه نامردی نیزه به پهلو و سینه‌ات فرو کرد
یکی دیگه هم اومده قصدِ ذبحِ گلو کرد

می‌بینم، زدن حلقه دور عموم مَردمِ بی‌مروّت
به لب‌های تشنه بهش داره می‌شه جسارت، واویلا

تنش داره می‌شه لگدمال، واویلا
صداش درنمیاد تو جنجال، واویلا

گرفته به زور عمّه زینب دستامو
نمی‌ده بهم إذنِ گودال، واویلا

نظرات