می باره اشک چشامو

می باره اشک چشامو

[ جواد مقدم ]
می‌باره اشک چشام و دلم گرفته دوباره
برای قبری که امشب یه دونه زائر نداره

نه گنبد و نه رواقی، نه پرچم و سایه‌بونی
نه سنگ قبرِ مزار و نه خادم و روضه‌خونی

باز، کبوتر دل رسیده سرِ مزار حسن
سوت و کوره چقدر، بمیرم حرم، نداره حسن

آسمون بقیع، پریشون روضه‌ی حسنه
روضه‌خونِ کسی، که بی‌حرمه، یه بی‌کفنه

السلام علیک یا مُعِزَ المؤمنین...

*****

باید که روضه رو سمتِ مدینه باز بکشونیم
برا حسن باید اصلاً روضه‌ی کوچه بخونیم

روضه‌ی مرد یهود و روضه‌ی بستن معبر
کوچه‌ی باریک و دستِ سنگین و صورت مادر

سیلی زد که چشای مادر من سیاهی می‌رفت
مادرم دیگه راهِ خونه رو اشتباهی می‌رفت

جوری مادرمو، زدش که دیگه نبینه چشم‌هاش
جوری سیلی زدش که گم شده حتی گوشواره‌هاش

السّلام علیک یا مُعِزَ المؤمنین...

*****

دستمو عمه رها کن، ببین عمو رفته از حال
دیگه نمی‌شه بمونم، چقدر شلوغ شده گودال

عمه ببین اون که داره، میخنده و مسته شمره
دارم از اینجا می‌بینم، موی عمو دست شمره

اون‌که داره رو خاک‌ها پا می‌کشه، پناه منه
پاشو از رو تنش، که گودیِ قتلگاه منه 

پاشو بسه دیگه، غریبه عموم، چقدر میزنی
نیزه رفته تنش، چرا دیگه هی، لگد میزنی

السّلام علیک یا اباعبدالله...

نظرات