
وقتی میشه حرف کرم، بارونیه چشم ترم وقتی میشه حرف حسن(ع)، با حسرت میگم من حرم تصور کن، یه شبی بِینِ، حرم امام حسن(ع) نشستی مهمونی تصور کن، چشم بارونی، داری و زیارت جامعه میخونی السَّلامُ عَلَی، أَئِمَّةِ الْهُدَی، وَذَوِی النُّهَی، أُولِی الْحِجَی، یا مجتبی(ع) السَّلامُ عَلَی، أَعْلامِ التُّقَی، مَثَلِ الْأَعْلَی، کهْفِ الْوَرَی، یا مجتبی(ع) (ای عشق من، جانم حسن(ع)، جانم حسن(ع))2 دسته میبریم تو حرم، با سربند یا فاطمه(س) ای سینهزنهای حسن(ع)، وعدهمون بابالقاسمه تصورکن، حرم آباده، دور تا دور بقیع پنجره فولاده تصور کن، مسجدی ساختن، که حیاطش شبیه صحن گوهرشاده السَّلامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ الدُّعاة، قادَةِ الْهُداة، سادَةِ الْوُلاة، جونم فدات السَّلامُ عَلَی أَقَمْتُمُ الصَّلاة، آتَیتُمُ الزَّکاة، ذادَةِ الْحُماة، جونم فدات (ای عشق من، جانم حسن(ع)، جانم حسن(ع))2 حاجتامون میشه روا، روزی میبینی با شعف مو نمیزنه ایوونش، با ایوون طلای نجف تصور کن، با رفیقای، هیئتیات قرار داری تا سحر حرم باشی تصور کن، حک شده بازم، یا معزالمؤمنین به روی هر کاشی أشهَدُ أنَّ أُصُولَ الْکرَمِ، مَهْبِطَ الْوَحْی و قادَةَ الْأُمَمِ، تاج سرم أشهَدُ أنَّ مُطِیعٌ لَکمْ، زائِرٌ لَکمْ، وَعائِذٌ بِقُبُورِکُمْ، بِقُبُورِکُمْ (ای عشق من، جانم حسن(ع)، جانم حسن(ع))2