وقتِ غروبِ زندگیمه

وقتِ غروبِ زندگیمه

[ حاج محمدرضا طاهری ]
وقتِ غروبِ زندگیمه 
دارم میرم از این مدینه، خدا

خسته شدم از این غریبی
خسته شدم از این غصه‌ها

چهل ساله با چشمِ ترم 
به یادِ کوچه و مادرم

به یادِ صدای سیلی و 
به یادِ خونِ میخِ درم

آه می‌کشم 
این نفسِ آخریم

آه می‌کشم 
من حسنم، مادریم 

(وای مادرم) 4
***

عمری مدینه توی مسجد 
سَبِّ علی رو من شنیدم، خدا

هر روز قاتلِ مادرم رو 
کوچه، جلو چشام می‌دیدم، خدا

تا می‌شم مدینه روضه‌خون
می‌باره بارون از آسمون

الهی که قبرِ من باشه 
کنارِ مزار بی نشون

فاطمیه 
خونۀ ما رو غم گرفت

ضربِ غلاف 
مادرم رو ازم گرفت

(وای مادرم) 4
***

داره جیگرِ من می‌سوزه
ای کاش کنارِ مادرم زود برم

آخه نمی‌شه قلبم آروم
یک دم، کوچه نمی‌ره از خاطرم

تو کوچه راهمونو که بست
چه خاکی، روی چادر نشست

یه جوری به مادر سیلی زد
دو تا گوشواره با هم شکست

می‌زدنش 
خونِ به پشتِ در، چرا

می‌زدنش 
کوچه چهل نفر، چرا

(وای مادرم) 4

نظرات