کربلا خونمه از چی دل بکَنم حق دارم که بگم با تو هم وطنم بارونِ بارون ، چشمای گریون ، این شبا گریه عادتم شده توی رؤیاشم ، کربلا باشم ، برا یکی دو ساعتم شده خیلی بیتابم ، نکنه خوابم ، حالا که دیگه نوبتم شده وای کربُبلا ، وای کربُبلا باز ببین اومدم با یه چشمای خیس جزو گریه کنات اسمَمو بنویس منم و اشکام ، همین رو میخوام ، که اینا یادگاری میمونه ما میریم اما ، از ما تو دنیا ، یه دنیا بیقراری میمونه با تو میدونم ، دل دیوونم ، توی پاییزم بهاری میمونه وای کربُبلا، وای کربُبلا دنیا میگذره و فکر آخرتم با تو شک ندارم غرق مغفرتم عشق تو پاکه ، شکر خدا که ، تو هیئتِ تو سینه زن شدم اگه گداتم ، از نوکراتم ، از کرم امام حسن شدم غمتو خوردم ، آخرش مُردم ، با پیرهن سیاه کفن شدم وای کربُبلا، وای کربُبلا شاعر: محمد اسداللّهی ***
عشق
عاشق این ترکشم عالیه عالی تازگی دلره