شهدای کربلا، قاسم ابن حسن علیه السلام غمت زارم كرد، چه بيچارهام كرد فلک بدجورى، عزادارم كرد تو رو بوسيدم، اگه لرزيدم كنارت اشكت، حسن رو ديدم درد عالم توى دلم نشست تا زدن به تن پاك تو دست واى بميرم برات كه سُم اسب تك تك استخوناتو شكست واى اى گل ياسمنم، اى يتيم حسنم تا ديدم پيكرتو، لرزه افتاد به تنم ----- عموتو اينجا، گذاشتي تنها نكش پاهاتو، رو خاك صحرا كبوده بازوت، پر از خون ابروت شبيه مادر، شكسته پهلوت غرقِ در خون ضريح بدنت اى عزيزم چه زخميه تنت من بميرم برات جاى عسل لخته خون ميره از بدنت وای چشماتو وا كن عمو اشك چشمامو ببين واى بميرم بدنت له شده روى زمين ***