چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت که زیر سایهی این خیمه کردهایم اقامت شفیع گریه کنانش ائمهاند یکایک به این دلیل که جمع است در حسین امامت کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی ز شیعگی چه علامت کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت کسى که در پى کار حسین نیست محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت کسى که بار غمش را به شانهاش نکشیده بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت