در کَرَم خانهی حق سفره به نام حسن است عرش تا فرشِ خدا رحمتِ عامِ حسن است بیحرم شد که بدانند همه مادری است وَرنه در زوایهی عرش مقامِ حسن است حرم و نام و وجودش همه شد وقفِ حسین هر حسینیه که برپاست خیامِ حسن است (حسن جان، حسن جان)۲ هرکه آمد به درِ خانهی او آقا شد نازِ عشّاق کشیدن زِ مرام حسن است مولا علی که رنج و غمِ بیحساب داشت یاری چو دُختِ احمدِ ختمی مَآب داشت با یک جهان مصائب و رنج و بلا حسین خشنود بود از این که زنی چون رُباب داشت باید گریست بر تو که در خانه، همسرت بر قتلت ای غریبِ مدینه شتاب داشت