داره به یاد تو حالم عوض میشه

داره به یاد تو حالم عوض میشه

[ حمید دادوندی ]
ای جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی
قیّوم زمین و آسمان، ادرکنی

احیاگر صد دَم مسیحا الغوث
یا حضرت صاحب‌الزمان ادرکنی
****
داره به یاد تو حالم عوض می‌شه
تو کربلا امشب پرچم عوض می‌شه

امشب توی صحنت چه خبره آقا؟
دیدم مُحرّم رو بالاخره آقا

خیلی دلم تنگه پیرهن سیاهم بود
فاطمه یک ساله که چشم به راهم بود

با اشک شوقم باز روضه‌ت رو دیدم من
به دهه‌ی اول زنده رسیدم من

ممنونِ زهرا که یادش نرفت ما رو
برا عزاداری چشمش گرفت ما رو

چشمش کدوم چشمش، چشمی که سیلی خورد
هرجا که اسمت بود اسم ما رو هم آورد

تفاوتی نکند این دو چشم، بسته و بازش
خدا گواه بُود قدرت نگاه ندارد

قسم به کوتهیِ عمر خود که در همه عمر
به غیر بردنِ نام علی گناه ندارد

هرجا به جز این‌جا دنیا خرابم کرد
فقط حسین بود که آدم حسابم کرد

ما تا ابد زیر پرچمتیم آقا 
چی بهتر از این که آدمتیم آقا

عاشق باید اسمش تو عشق گم باشه 
موعد مرگش تو روز دهم باشه

تو از تَه گودال ما رو صدا کردی
زیر سُم اسبا ما رو دعا کردی

تو از سر نیزه ما رو نگاه کردی
از بین جمعیت ما رو جدا کردی

خوردی زمین اما ما رو بلند کردی
سینه‌ت شکست اما ما رو سینه‌زن کردی

دلت شکست تا که دلداده باشیم ما
زینب اسیری رفت آزاده باشیم ما

حسین جانم، حسین جانم...

چه عزّتی داره عقیله این روزا
تو کربلا اومد با اکبر لیلا

پرده‌نشینه دورش بنی‌هاشم
دستش رو می‌گیره به بازوی قاسم

دَه روز بعد این‌جا خیمه تو آتیشه
گوشواره‌ها از تو گوشا جدا میشه

از دست‌ها مپرس که با گوش‌ها چه کرد
از مشت‌ها بپرس که پُر گوشواره بود

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در زیر ابر، صورتِ هر ماه‌پاره بود

یک خیمه نیم‌سوخته شد جای صد اسیر
چیزی که رَه نداشت در آن خیمه چاره بود
****
بار بگشایید این‌جا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست

به جای پست از آن بُد خیام اطهر او
که ننگرند عیالش بریدن سر او

به جای پست چه حاجت که چون به خاک افتاد
به روی نیزه برآمد سر مطهّر او

نظرات

امیرامیر

خیلی دلم تنگه پیرهن سیاهم بود

عالیه