
ای جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صد دَم مسیحا الغوث یا حضرت صاحبالزمان ادرکنی **** بهنام خدا اولِ خط حسین خدای کَرَم بامروّت حسین اگرچه سرش نیست خلوت حسین مرا باز هم کرده دعوت حسین مُحرّم شده خوش به حال من است چراغ حسینیهها روشن است سر صف، امامان و پیغمبران تَه صف به چشمانِ تَر، نوکران شبیه جوانمُردهها، مادران همه گریهکن در غمِ سَروران سرِ سَروران کیست غیر از حسین نبی هم گرفتهست خیر از حسین سلامٌ علیک ای مسیحای من رفیقم، عزیزم، تَسَلّای من مرا دستِ تو داده بابای من کسی را نیاور حسین جای من خدایا به چشمِ تَرِ پنجتن تبِ نوکری را نگیری زِ من مرا ثبت کن گریهکن، سینهزن خودم را سپردم به تو یا حسن تو که از دو عالم حسینیتری مرا اربعین کربلا میبَری نوشتم حسین و زبان لال شد غرورم زمین خورد و پامال شد زمینِ حسینیه گودال شد سرِ کشتن شاه جنجال شد از این صحنه جبریل گریان شده بزرگ بنیهاشم عریان شده **** کاروان ستارگان سحر کاروانی زِ روز روشنتر به زلالیِ آب و آیینه به لطیفیِ برگ نیلوفر صاحبان جلالت توحید وارثان لطافتِ کوثر اهل تسلیم و اهل اَعطَینا تا فَصَلّ لِرَبّکَ وَ انحَر یک به یک این تبار معروفاند به نَبَردی همیشه با منکر حیدرانی که میرسند از راه در پیِ فتح صد جهان خیبر پسران قبیلهی کوهاند دختران عشیرهی گوهر مردهاشان مُقَلّدان علی بانوان پای منبر مادر در عبوراَند با طمَأنینه چون نسیم از کویر پهناور آری آزادگان سبکبالند نیست باری به دوششان جز سر عاشقانند و میشوند مدام همگیشان فدای یکدیگر حوریانِ حوالیِ زهرا شیرهایی زِ تیرهی حیدر همهی پیرهایشان عاشق همهی کودکان جگرآور مرگ بازیچه است در نظرِ کودکانی چنان علیاصغر مرحبا از اذان بلند شود گر مؤذّن شود علیاکبر آخرِ کاروانشان ساقی اولِ کاروانشان ساغر مثل پروانهاند گِرد حسین همه جمعاند حول این محور دختر مرتضاست بر ناقه در حجابی زِ نور چون معجر در زمانِ نزول اِجلالش پای عباس پلهی آخر خیمهها تا که میشود برپا رسد از عرش نالهی مادر حق نگهدارِ این همه دلدار حق نگهدارِ این همه دلبر