کاروانی بی مثل در عالمین

کاروانی بی مثل در عالمین

[ حاج حسن خلج ]
کاروانی بی مثل در عالمین
جملگی در بند گیسوی حسین

کاروانی از امیرالمومنین
آل هاشم حلقه و زینب نگین

کاروانی در اوج احساس آمده
با علمداریِ عباس آمده

کاروانی با غم و محنت قرین
مرگ، ایشان را نشسته در کمین

کاروانی در پی جام بلا
کرد منزل در زمین کربلا

این زمین چون عرش اعلا شد ببین
خیمه‌های عشق برپا شد ببین

این رباب است و علی اصغرش
اکبر است این با رقیه خواهرش

کاروان محزونِ آه فاطمه است
قلب زینب پر ز درد و واهمه است

می‌رسد از سوی مادر این نوا
پر شده از سوز مادر خیمه‌ها

این زمین دریای احمر می‌شود
مهد خواب سرخ اصغر می‌شود

قاسم این جا غرق زخم تیغ کین
مثل بِسمِل می‌کشد پا بر زمین

اکبر این جا ارباً اربا می‌شود
پاره پاره قلب لیلا می‌شود

آه از داغ حسینم آه آه
پیش چشمم در میان قتلگاه

غرق در خون می‌شود آیینه‌اش
می‌نشیند شمر روی سینه‌اش

نظرات