هزارشکر که تقدیر ماست کرب و بلا

هزارشکر که تقدیر ماست کرب و بلا

[ محمدرضا میرزاخانی ]
هزار شکر که تقدیرِ ماست کرب و بلا
برای اهل زمین هدیه‌ی خداست کرب و بلا

اگر که هیچ کجایی نمی‌شود مشهد
ولی حسابش از همه عالم جداست کرب و بلا

نوشته بر در جنَّت شعبه‌ی دوم
بگو که شعبه‌ی اول کجاست، کرب و بلا

اگر شده به تمارض مریض او هستم
چرا که منبع خیر و شفاست کرب و بلا

زندگی بی‌نمک روضه‌ی تو شیرین نیست
نمک شورتو بر کوه شکر نفروشم

گریه آباد شدم خانه‌ات آباد حسین
به صد دُرّ و گوهر دیده‌ی تر نفروشم

حسین جان...

برگرد بریم نذار چشام تر شه
دلواپس نگاهِ خواهر شه

برگرد بریم داداش نذار زینب
داغ دیده‌ی شیش تا برادر شه

گریه نکن مقابل زینب
پاره میشه بند دل زینب

دست روی دست میزنی مظلومم
خیره شدی به محمل زینب

بعد تو داداش اگه زینبت بمونه
چی سر خیمه‌اش میارن، خدا می‌دونه

ترس من اینه که دلت رو غم بگیره
تنه بمونم شمر تورو ازم بگیره

هِی کند می‌بره لشکر کلافه شه
فکر کن سنان که هست، شمر هم اضافه شه


زود راحتش کنید 
رو تنش پا نذارین کمتر اذیتش کنین

پیراهنش رو نه 
می‌دونید کیه که هتک حرمتش کنین

ای تا مسلمونا
باید اول بکشید بعداً غارتش کنین


دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که بدونه تشنه لب سر نبره

دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که جلو چشمای مادر نبره

منو عذاب میده به اسبش آب میده
تورو صدا که می‌زنم شمر جواب میده 

منو هلاک می‌کرد نگاه به خاک می‌کرد
با پیرهن پاره‌ی تو دشنه‌اش رو پاک می‌کرد


کاشکی بمیرم نبینم من این رو هارو
بعد ابالفضل، به کیا می‌سپاریم مارو 

پاشو کمک بده که رو ناقه سوار شم
همسفر یه مشت ارازل و اوباش شم

تا حالا از این خانواده زنی رو نبردن اسارت
الهی بمیرم نبینم جسارت، واویلا

عباس که رفت آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر زِ روی خواهرش رفت 

نگاهم به علقمه کجاست برادرم 
ببینه دست به دست داره می‌چرخه معجرم 
با شمر و زجر و حرمله آخه کجا برم

از پیش تو با رُخ کبودم رفتم
با داغ نشسته بر وجودم رفتم

چشم تو عزیز برادرم روشن
با شمر سفر نرفته بودم، رفتم

تو کس و کار منی شمر جلودار من است

حاصل زینب 
شمر و خولی رو ببین دور و بر محمل زینب

هم حسین همرهت شدی زِ یسار
تو کجا روی ناقه‌ی عریان؟
تو کجا بین کوچه و بازار؟

نظرات