ماندن در این خانه به ما می‌رسد و بس

ماندن در این خانه به ما می‌رسد و بس

[ محمدرضا میرزاخانی ]
ماندن درِ این خانه به ما می‌رسد و بس
حق است که نان خورده وفا داشته باشد

از در زدنِ مُمتَدِ من خورده نگیرید
خوب است گدا هول و ولا داشته باشد

ای شاه سفارش به ابالفضلِ خودت کن
یک نیم‌نگاهی سوی ما داشته باشد

*****

گر بمانم به حرم پس که تو را جمع کند
پیش تو گر که بمانم حرمم را چه کنم

*****

پاشو دیگه نذار به سمت حرم اشاره بشه
گوش دختر من تو خیمه‌ها پاره پاره بشه

پاشو جون حسین، یه رحمی بکن به گریه‌ی من
پاشو دیگه نذار کنیزی بره رقیه‌ی من

*****

ای علمدار تو رو با علم زدن
قد و بالای تو رو به‌هم زدن
چهارهزار کمون به دست یکی یکی 
اومدن روی تنت بهم زدن

تو مگه قرار نبود دیر نکنی
جلوی خیمه منو پیر نکنی
تو مگه قرار نبود با رفتنت
کوه من، منو زمین‌گیر نکنی

من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند
اما کسی یک موی زینب را نبیند

نظرات