گریه میکنم برات گریه زیاد کی میگه گریه به مَردا نمیاد؟ مَردم و زنونه گریه میکنم این همونیه که مادرت میخواد تویی محبوبم، تویی سلطانم دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم جانم آقاجان، من به فرمانم دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم به خودم میگفتم عاشق نمیشم بیخیالِ عقل و منطق نمیشم ولی حالا حرفمو پس میگیرم دیگه اون آدم سابق نمیشم حَرمت روزمو شب کرده حسین همهی وجود من درده حسین کاش بذاری نوکرت مثل قدیم باز به آغوش تو برگرده حسین خیلی دلتنگم، خیلی دلگیرم دوست دارم بیام حرم با مادر پیرم بنویس آقا توی تقدیرم دوست دارم بیام حرم با پدر پیرم ای حسینجانم... **** اگر پنج نوبت اذانم علیست اگر خاکم و آسمانم علیست اگر قبلهی آستانم علیست اگر روز و شب بر زبانم علیست علی دردِ عشق است و درمان حسین علی گفت و گفتیم ای جان حسین اگر لطفِ زهرا مسلمان شدیم اگر ما سلیمان و سلمان شدیم اگر در حسینیه درمان شدیم اگر عاشقیم، از حسنجان شدیم حسنجان نوشتیم و جانان حسین حسن گفت و گفتیم که ای جان حسین رسیدهست موسی عصایش دهی نشستهست یوسف که جایش دهی دویدهست یحیی عطایش دهی به خاک است عیسی عبایش دهی حرم شد قُرُق از گدایان، حسین حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین اگر رود یا که کویرت شدم جوانم ولی زود پیرت شدم اگر گوشهی ششگوشه گیرت شدم من از نانِ بابا اسیرت شدم تو آبی، تو نانی، تو سامان حسین تویی برکت خانه ای جان حسین تو بیانتها نقطهچین میدهی که از پشتِ در بیش از این میدهی چنان میدهی و چنین میدهی که حتّی به قاتل نگین میدهی **** ما را بقیه پس زده بودند هزار بار ما را حسین بود که آدم حساب کرد **** من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم چون سایه عدم بود سراپای وجودم تقدیر من این است که در بندِ حسینم دیدی که گشودی درو من پَر نگشودم من مال تواَم یابن زهرا دنبال تواَم یابن زهرا **** همهی عزّت دنیای حسین است حسن بهخدا ذکر مسیحای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن **** حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین هر حسینیه که برپاست خیام حسن است **** گفتم از خاتم انگشت تو را بشناسم تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را **** گریه کردم که کمی زخم تنت خوب شود گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد **** در دَم مُردن بیا اندر کنارم یا حسین جانِ زهرا مادرت چشمانتظارم یا حسین **** پا به پای زیارت ناحیه دلم تا قتلگاهِ تو راهیه روضه رو از زبون خواهر بگو چهجوری کشتنت تو رو با وضو؟ تنت پاشیده میشه از اینجا که فقط شمشیر و نیزه دیده میشه نمیدونم داداش آخه لباسات به غارت میره یا بخشیده میشه دل عالم بسوزه نباید سمت این خیمه حرومی چشم بدوزه تمام این مصیبتها برای نصف روزه حسینجان عذاب کردنت، منع آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت **** زیادِ عالمو نیزه کمش کرد تنو نعلای تازه دَرهمش کرد بزرگِ خاندان اهل بیتو زیراندازِ دهاتیها جَمعش کرد **** شرم از شیون و از گریهی ما کن، بس کن پشت و رویَش نکن اینقدر، حیا کن، بس کن بیوضو مادرِ من شانه به مویش نزده موی سلطانِ مرا شمر رها کن، بس کن **** مادرش اینجاست، عریانش نکن **** لباساتو بردن که خوارت کنن میخوان بعدِ کشتن چیکارت کنن دو تا نیزه بس بود برا کشتنت نیازی نبود نیزهزارت کنن **** سری به نیزه بلند است در برابر زینب **** اگر کشتند چرا خاکت نکردند؟ کفن بر جسم صدچاکت نکردند اگر کشتند چرا آبت ندادند؟ تو را زان دُرّ نایابت ندادند برادرجان سلیمانِ زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری؟ حسین آرامِ جانم حسین روح و روانم...