یلِ دریادل یا ابوفاضل گیره قلبم به گیسوی علمدار نفسم، عشقم، جهتِ قبلهام تقریباً سمت اَبروی علمدار چقدر شیرین سخن داداش حقیقتا بیخود نیست که میگن قمر قمر قمر تا شمشیر میزنه شبیه حسنه اصلاً ماه منه قمر قمر قمر میگه یا الله چه جیگر داره تیغی که ارث از حیدر داره کاری کرده اِبنِ سعد بگه لطفاً عباس دست برداره ابوفاضل یا اباالفضل... زور بازوشو، خم اَبروشو خود ارباب جلوش غرق تماشاست میزنه لبخند، با همین ترفند عاقلو دیوونش میکنه عباس تو رو نمیدونم، من الان علقمهاَم دارم داد میزنم قمر قمر قمر خمار ساقیام یا ایُّهاالعزیز بازم برام بریز قمر قمر قمر قمریاَم ماه زمینی به چه علمدارِ مَهجبینی ادب تو زبونزد شد دستپروردهی اُمّالبنینی ابوفاضل یا اباالفضل... طبع من گُل کرد، شاعر هول کرد نمیدونه که دیگه چی بنویسه قلم و ترسش، عرق شرمش میریزه روی دفترم که خیسه عسل میریزه از لبات حرف میزنی تو دنیای منی قمر قمر قمر هم آقایی خودت هم آقازادهای تو فوقالعادهای قمر قمر قمر نسَب اَندر نسَب غلامم مستِ مستِ مستِ آقامم آقا باده از کسی جز تو خوردم آقا جون باشه حرامم ابوفاضل یا اباالفضل...