میآید ای دل، منزل به منزل از دل صحرا، کاروانِ دل کاروان آرام، قدری آهسته ناقهی زینب، جامانده در گِل سالار زینب، سالار زینب سالار زینب، يابن الزهرا چشم مادرها، اشک دخترها آه خواهرها، خود گواه است کاروانِ گُل با دو صد بلبل عازم بهسوی قتلگاه است کسی ندیده ایّها النّاس چنین شکوه و شور و احساس امید باغبان و صد گُل پس از خدا به تیغِ عباس سالار زینب، سالار زینب سالار زینب، يابن الزهرا آید یک خواهر، با شش برادر پشت سر قاسم، پیش رو اکبر ناموسِ زهرا در دل صحرا با برادرها میکند سفر عجب عموی پرخروشی! چه مِیفروش و بادهنوشی! ولی بدون او نمانَد نه گوشوارهای نه گوشی سالار زینب، سالار زینب سالار زینب، يابن الزهرا وای اگر هجران آید به میان یا شود کمان یا بمیرد وای از آن ماتم گر در این عالم بین نامَحرم جا بگیرد سالار زینب، سالار زینب سالار زینب، يابن الزهرا