بر چهرهی دلربای حیدر صلوات بر سیرت باصفای کوثر صلوات بر دشمن کینه توز مولا لعنت تا صبح قیامت به محمّد صلوات عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست عشق گاهی در لذّت اشکی پس از لبخندهاست عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست عشق میآید که بعد از شب سحر پیدا شود عشق گاهی میرسد با یک نفر بابا شود یک نفر امّا دو عالم بندهی سلطانیش بنده نه قربانی قربانی قربانیاش مهربانی که تمام مهربانان فانیاش دعوتند امشب همه افلاک در مهمانیاش با حضور انبیا و اولیا و ابر و باد آدرس مشهد، حرم، پشت در باب الجواد عرشیان هستند در مهمانسرای حضرتی در صف خدمتگزاری با غذای حضرتی آب سقاخانه جام کاسههای حضرتی بعد از آن هم شاعران و ردای حضرتی جبرئیل از میهمانان میزبانی میکند بعد دعبل میرسد ارجوزهخوانی میکند ای زمین از عرش بر فرش آسمانت را ببین ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین ای دل غمگین امام شادمانت را ببین امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین ای امام مهربان باب المرادت آمده میوهی قلبت، دلآرامت، جوادت آمده مزد چهل سال انتظار و چهل احیای سحر میشود طفلی که از او نیست طفلی خوبتر سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو مردمان ری فدای روی گندمگون تو آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت در مرام نام تو مشکلگشایی را نوشت ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت مهربانی علی موسی الرّضایی را نوشت در میان تیرگیها آفتاب من شدی تو قسمهای همیشه مستجاب من شدی چون به سائل میدهی از هرچه بهتر بیشتر میخورد باب المراد خانهات در بیشتر گرچه نام تو شده حاجت برآور بیشتر لیک حساس است بابایت به مادر بیشتر پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه عزّت عالمین میخواهم سفر کاظمین میخواهم طوف قبر حسین میخواهم یا جوادالائمه ادرکنی یا جوادالائمه ادرکنی