برادر طشت خون را لاله باران کرد یادم هست

برادر طشت خون را لاله باران کرد یادم هست

[ حنیف طاهری ]
برادر طشت خون را لاله باران کرد یادم هست
وبغض خویش رادر سرفه پنهان کرد یادم هست 

صدا زد رفتم اما باتو در هرحال خواهم بود
برادر باتو تا هنگامه‌ی گودال خواهم بود

برادر آنکه شمشیرش خرافات جمل را کشت
شکوهش جبت و طاغوت جهان لات و هول را کشت

برادر پای حرفش ماند و با من در سفر آمد
برادر پا به پایم با همان خون جگر آمد

سخن فرمود با لب های قاسم مرگ شیرین شد
و ثارالله ایم با خون عبدالله رنگین شد

درون مقتلی اینک لطف خود را بیشتر کرده 
برایم دست خود را سایه‌ی سر نه سپر کرده

بیا خواهر ببین جون جگر بر خونم افزوده
شکست آن شیشه‌ی عطری که لبریز حسن بوده

شمیم عطر او را در مشامم از ازل دارم
به عبدالله گوشم حسن را دربغل دارم

عجب پیراهنی از دست خواهد رفت دربازار
که از بوی حسین آکنده از عطر حسن سرشار

یکی شد پیکرم با او تو هم این را روایت کن 
شباب اهل جنت را بیا باهم زیارت کن

تو هم مانند من دور از وطن هستی بیا خواهر
اگر دلتنگ آغوش حسن هستی بیا خواهر 

شبیه کودکی هامان بساط گریه برپا کن
بیا یکبار دیگر چادرت را خیمه‌ی ما کن

بیا خواهر بیا این حنجر کوچک سخن دارد
گلوی سرخ عبدالله آهنگ حسن دارد

بیا خواهر که دارد ازگلویش این دم آخر صدای روضه می‌آید
صدای روضه‌ی مادر 

فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
 چرا بال و پر مارا شکستید

نهال بی‌بر ما را شکستید 
الهی بشکنه دست تو قنفذکه دست مادر مارا شکستی

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را 
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می‌زد 

گردیده بود قنفذ هم‌دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد 

ای احترام واجب زینب
دم غروب عریان شدی

پربازدید ترین مداحی شعر روضه محرم و صفر عبدالله بن الحسن (ع)

محبوب ترین مداحی محرم و صفر عبدالله بن الحسن (ع)

نظرات