چشمام اگه میبینی کبوده زیر سر بازارِ یهوده اَمون از آزارش خراب بمونه شام و بازارش امون از ازارش طناب به دست شدیم گرفتارش من نازپرورده بودم، عذاب ندیده بودم عمّه میگفت تا حالا شراب ندیده بودم سر رو توی بغل رباب ندیده بودم غم دیدی از نعل تازه غم ها خوردم دم دروازه بی تو بودن خیلی شد حس پیرم کردن تو اون مجلس اگر که میپرن پلکام بابا دلیلش ضرب دست بی هواسه یه شب جاموندم و تنها تو صحرا همون صحرا که پر از هراسه یادم اومد عمو گفت هول شدی بیام پیشت فقط بشمار تا سه شمردم یک ولی یادم نیومد که دیگه بعد یک دو بود یا سه رسید از راه زجر و گفت حالا خودم یادت میدم بشماری تا سه لگد زد گفت یک، سیلی زد این دو موهامو کند و گفت حالا شد این سه با چکمه پا گذاشت رو چادر من زخمای سرت منو پیر میکنه آیخهای خم و تفسیر میکنه دست نکردم تو موهات درد نکشی تو موهای سوخته دست گیر میکنه